قوله تعالى: و کتبْنا له فی الْألْواح اى: کتب بالقلم الذى کتب به الذکر و استمد من نهر النور، و کتب به الالواح، و اهل السماوات یسمعون صریر القلم فى الالواح.


درست است خبر بو هریره از مصطفى (ص) که آدم، موسى را گفت: و خط لک التوراة بیده. بروایتى دیگر: و کتب له التوراة فى المقام الذین کلمه ربه، و کان موسى یسمع صریف القلم.


و روى: خلق الله آدم بیده، و کتب التوراة بیده، و غرس شجرة طوبى بیده.


الواح جمع لوح است، و هو ما یلوح المکتوب فیه فوق غیره. میگویند: ده بودند این الواح، و بقولى هفت، و باندازه قد و بالاى موسى بودند. و روى على بن ابى طالب (ع) قال: قال رسول الله (ص): «الالواح التى انزلت على موسى کانت من سدرة الجنة.


کان طول اللوح اثنى عشر ذراعا»


وهب منبه گفت: الواح از سنگ بود که الله تعالى بدست موسى سنگ ساخت، نرم کرد، تا چنان که خواست تخته‏ها از آن بساخت.


بو جعفر رازى گفت: کانت الواح موسى من برد. آن لوحها از برد بود که رب العالمین معجزه موسى را و کرامت وى را آفریده بود، و بدست وى داده، تا عالمیان را اعجوبه‏اى بود، و بر صحت نبوت وى دلیل و گواه بود.


قال سعید بن جبیر: کانت الالواح من یاقوت احمر، و قیل من زمرد، امر الله جبرئیل حتى جاء بها من عدن. مقاتل گفت: در آن لوحها نبشت: انى انا الله الرحمن الرحیم، لا تشرکوا بى شیئا من اهل السماء و لا من اهل الارض، فان کل ذلک خلقى، و لا تقطعوا السبل، و لا تحلفوا باسمى کاذبا، فان من حلف باسمى کاذبا فلا أذکیه، و لا تزنوا، و لا تعقوا الوالدین. جابر بن عبد الله گفت: سمعت رسول الله (ص) یقول: «کان فیما اعطى الله موسى فى الالواح: یا موسى لا تشرک بى شیئا، فقد حق القول منى لتلفحن وجوه المشرکین النار، و اشکر لى و لوالدیک اقک المتالف و أنساک فى عمرک و أحیک حیاة طیبة، و لا تقتل النفس التى حرمت الا بالحق، فتضیق علیک الارض برحبها، و السماء بأقطارها، و تبوء بسخطى و النار، و لا تحلف باسمى کاذبا و لا آثما، فانى لا اطهر و لا ازکى من لم ینزهنى و یعظم اسمایى، و لا تحسد الناس على ما اعطیتهم من فضلى، فان الحاسد عدو لنعمتى، راد لقضائى، ساخط لقسمتى التی اقسم بین عبادى، و من یکن کذلک فلست منه و لیس منى».


و عن معقل بن یسار، قال: قال رسول الله (ص): «الا انى اعطیت سورة بقرة من الذکر الاول، و أعطیت طه و الطواسین من الواح موسى».


حسن گفت درین آیت: و کتبْنا له فی الْألْواح گفت: این آیت در تورات هزار آیت است، یعنى و الله اعلم که آنچه درین آیت جمع است از فرائض و فضائل در تورات بهزار آیت جمع است، تا بدانى که قرآن جوامع الکلم است، چنان که مصطفى (ص) گفت: «بعثت بجوامع الکلم».


و عن ابن عباس قال: قال رسول الله (ص): «لما اعطى الله موسى الالواح فنظر فیه، قال یا رب! لقد اکرمتنى بکرامة لم تکرم بها احدا قبلى».


قال یا موسى‏ إنی اصْطفیْتک على الناس برسالاتی و بکلامی فخذْ ما آتیْتک و کنْ من الشاکرین اى: یجد و محافظة ان تموت على حب محمد.


قال موسى: یا رب و من محمد؟ قال: احمد الذى اثبت اسمه على عرشى من قبل ان اخلق السماوات و الارض بألفى عام، انه نبیى و حبیبى و صفیى و خیرتى من خلقى، و هو احب الى من جمیع خلقى، و جمیع ملائکتى. قال موسى: یا رب! ان کان محمد احب الیک من جمیع خلقک، فهل خلقت امة اکرم علیک من امتى؟ قال الله: یا موسى! ان فضل امة اکرم علیک من امتى؟ قال الله: یا موسى! ان فضل امة محمد على سائر خلقى کفضلى على جمیع خلقى. قال: یا رب! لیتنى رأیتهم، قال یا موسى! انک لن تراهم، و لو اردت ان تسمع کلامهم لسمعت. قال: یا رب! فانى ارید ان اسمع کلامهم.


قال الله تعالى: یا امة محمد؟ فاجبنا کلنا من اصلاب آبائنا و ارحام امهاتنا: لبیک، اللهم لبیک، لبیک، ان الحمد و النعمة لک، و الملک لا شریک لک. قال الله تعالى: یا امة محمد! ان رحمتى سبقت غضبى، و عفوى عقابى، قد اعطیتکم من قبل ان تسئلونى، و قد اجبتکم من قبل ان تدعونى، و قد غفرت لکم من قبل ان تعصونى. من جاءنى یوم القیامة بشهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا عبدى و رسولى، دخل الجنة، و ان کانت ذنوبه اکثر من زبد البحر».


و قال الربیع بن انس: نزلت التوراة و هى سبعون وقر بعیر، یقرأ الجزء منها فى سنة، لم یقرأها الا اربعة نفر: موسى و یوشع و عزیز و عیسى علیهم السلام.


و کتبْنا له فی الْألْواح میگوید جل جلاله و تقدست اسماوه: ما بنوشتیم موسى را در آن تخته‏ها، من کل شى‏ء احتاج الیه فى بیان الدین. هر چه موسى را و قوم وى را بدان حاجت بود از کار دین و روشن داشتن راه دین، موْعظة و تفْصیلا لکل شیْ‏ء من الحلال و الحرام و الاوامر و النواهى و القصص و الاخبار و ما کان و سیکون. و قیل: منْ کل شیْ‏ء اى من کل مکروه منهاة، و لکل حکم تفصیلا، و لکل مندوب بیانا، یعنى از هر ناشایستى باز زدن، و هر حکمى را تفصیل دادن، و هر چه پسندیده شرع است ایشان را نمودن، و بر ایشان روشن داشتن.


فخذْها بقوة اى بقوة نفس و تسلیم و اذعان. اى موسى! بقوت نفس و صحت عزیمت و تن فراکار دادن، و خویش را بحق سپردن، و بر طاعت مواظبت نمودن بگیر این الواح را، و در خود پذیر این احکام را، و کار بند باش. قال: فأعطاه یدا بید.


و أْمرْ قوْمک یأْخذوا بأحْسنها گفته‏اند که: احسن ملت است، و المعنى یأخذوا بها، بفرماى قوم خود را تا بگیرند آن را، و در پذیرند، و آن را کار بند باشند. و قیل: بأحسنها، اى: بحسنها، و کلها حسن، کقوله: أحْسن مقیلا، و کقوله: «و لذکْر الله أکْبر». و قیل فیها الفرض و المندوب و المباح، و الفرض احسنها. و قیل: المأمور به احسن من المنهى عنه، و قیل: کانت فیها فرائض و لا یجوز ترکها و فضائل مندوب الیها، و الاحسن ان تجمع بین الفضائل و الفرائض. زجاج گفت: این هم چنان است که الله گفت: و لمن انتصر بعد ظلمه فمن عفا و أصلح فأجره على الله و لمن صبر و غفر. قصاص نیکو است اما عفو نیکوتر. انتصار نیکوست، صبر نیکوتر.


سأریکمْ دار الْفاسقین یعنى سأورثکم و أعطیکم ارض مصر. این دلیل آن کس است که گفت: ارنى در موضع «هات» است. میگوید: آرى بشما دهم زمین مصر و سراى فرعون و قوم وى، و همچنین کرد رب العزه که گفت جل جلاله: کمْ ترکوا منْ جنات و عیون‏، الى قوله: کذلک و أوْرثْناها قوْما آخرین، و در سورة الشعراء گفت: فأخْرجْناهمْ منْ جنات و عیون الى قوله «کذلک و أوْرثْناها بنی إسْرائیل». و گفته‏اند: «دار» ایدر بمعنى هلاک است، و جمعه ادوار، اى: اریکم هلاک الفاسقین. فأراهم ذلک حین قذف البحر اجسادهم على الساحل، و قیل: هو من الدوار اى: ما دار الیه امرهم. کلبى گفت: دار الْفاسقین ما مروا علیه اذا سافروا من منازل عاد و ثمود و القرون المهلکة. مجاهد: گفت: دار الْفاسقین اى مصیرهم فى الآخرة الى النار.


سأصْرف عنْ آیاتی الذین یتکبرون فی الْأرْض بغیْر الْحق قومى گفتند: حکم این آیت مخصوص است بر اهل مصر و کسان فرعون، و اراد بالایات الآیات التسع التى اعطاها الله موسى، و ذلک فى قوله تعالى: و لقدْ آتیْنا موسى‏ تسْع آیات بینات، و بیشترین مفسران بر آنند که حکم این آیت بر عموم است، و آیات دلائل وحدانیت است در خلق آسمان و زمین. کافران و مشرکان را میگوید بر عموم، که بر دین حق تکبر آوردند، و از ایمان و اسلام روى گردانیدند، ما در جزاء آن تکبر ایشان را از راه تفکر و اعتبار برگردانیدیم، تا براه هدى راه نبردند، و بدبخت بماندند! و قیل: سأصْرف عنْ آیاتی، اى: عن فهم خطابى و معرفة کلامى. قال ذو النون: ابى الله ان یکرم البطالین بمکنون حکمة القرآن، و قال سهل: هو أن یحرمهم فهم القرآن و الاهتداء بالرسول (ص).


و إنْ یروْا کل آیة اى کل معجزة، لا یوْمنوا بها. هذه کقوله: و إنْ یروْا آیة یعْرضوا و یقولوا سحْر مسْتمر، و إنْ یروْا سبیل الرشْد اى: طریق الهدى و البیان لا یتخذوه طریقة و دینا. حمزه و کسایى سبیل الرشْد بفتح را و شین خوانند باقى بضم راء و سکون شین. سبیل الرشْد و رشد و رشد هر دو یکسان است همچون سقم و سقم و حزن و حزن و بخل و بخل. ابو عمر فرق کرد، گفت: الرشد الصلاح فى الامر، دلیله: فإنْ آنسْتمْ منْهمْ رشْدا، و الرشد الاستقامة فى الدین. حلال زاده را گویند: هذا عن رشدة، و حرام زاده را گویند: هذا عن غیر رشدة. و إنْ یروْا سبیل الغی اى: طاعة الشیطان، یتخذوه سبیلا. غى از راه بیفتادن است، غى و غوایت یکى است. ذلک بأنهمْ اى بسبب أنهم، کذبوا بآیاتنا و کانوا عنْها غافلین غیر ناظرین فیها، و لا یتعظون بها.


و الذین کذبوا بآیاتنا جحدوا بالایمان و لقاء الْآخرة الثواب و العقاب و البعث و الحساب، و قیل: «کذبوا بالآخرة» اى بلقاء الله فى الآخرة، حبطتْ أعْمالهمْ اى بطلت. هلْ یجْزوْن فى العقبى إلا ما کانوا یعْملون یعنى جزاء ما کانوا یعملون فى الدنیا. این و نظائر این در قرآن هر جایى که مقید است کافر راست، چنان که گفت: و هلْ نجازی إلا الْکفور، مگر جایى که مبهم است، چنان که و أنْ لیْس للْإنْسان إلا ما سعى‏ الى قوله: «ثم یجْزاه».


و اتخذ اى صنع و صاغ قوْم موسى‏ یرید السامرى و من اعانه على ذلک و من رضى به و من صدقه، منْ بعْده اى من بعد انطلاقه للمیقات و هو العشر الذى تمم الله به المیقات، منْ حلیهمْ بفتح حا و سکون لام و تخفیف یا قراءت یعقوب است بر لفظ واحد، و هو الواحد الحلى ککعب و کعوب و فلس و فلوس. حمزه و کسایى حلیهم بکسر حا و لام و تشدید یاء خوانند، باقى بضم حا و کسر لام و تشدید یا خوانند، و حلى و حلى بضم و کسر هر دو یکسانست بمعنى جمع، همچون صلى و صلى و بکى و بکى. عجْلا اى تمثال عجل مجوف کأحسن ما یکون.


در قصه آورده‏اند که: بنى اسرائیل از قبطیان پیرایه‏هاى ایشان بعاریت خواستند روز عید را که در پیش بود، و این بنى اسرائیل در دست قبطیان همچون اهل جزیت بودند در میان اسلامیان، پس رب العالمین فرعون را و قبطیان را هلاک کرد، و آن پیرایه‏ها و زرینه‏ها در دست بنى اسرائیل بماند، و بر ایشان حرام بود خرج کردن آن. هارون بفرمود تا ندا کردند، و هر کس که از آن پیرایه چیزى داشت بیرون داد، و همه بسامرى سپردند، و سامرى زرگر بود، از آن گوساله‏اى بساخت، جسد بیروح، تمثالى مجوف، چون ساخته بود از وى یک بانگ بیامد، و نیز هیچ بانگ نکرد.


وهب گفت: کان یسمع منه الخوار الا انه لا یتحرک. سدى گفت: کان یخور و یمشى فکلما خار سجدوا له، و اذا سکت رفعوا روسهم. و گفته‏اند: جسد از جساد است، و هو الزعفران، یعنى عجلا اصفر له خوار. قومى گفتند: جسد لحم و دم است، و بانگ در وى ظاهر است، و بعید نیست. قومى گفتند: تمثالى بود از زر برنگ زر مجوف، و بانگ در وى از روى تلبیس بود و حیلت، و الاول اصح.


أ لمْ یروْا نمى‏بینند این گوساله پرستان أنه لا یکلمهمْ که این گوساله با ایشان سخن نمیگوید؟! این دلیل است که خداى ناگویا نبود. و لا یهْدیهمْ سبیلا یعنى لا یأمرهم و لا ینهاهم اتخذوه اى عبدوه و اتخذوه الها و کانوا ظالمین واضعین العبادة غیر موضعها.


و لما سقط فی أیْدیهمْ جمهور مفسران بر آنند که این کلمه عبارت است از پشیمانى، و هر چند پشیمانى در دل باشد، اما نسبت آن با دست از آن جهت است که نسبت ملک و محبوب و مکروه با دست کنند، یقال: فى یده ملک، و فى یده محبوب، و حصل فى یده مکروه، و گفته‏اند: هر کس که از کارى پشیمان شود دست بر سر مى‏نهد و بر آن تحسر میخورد، از این جهت نسبت ندم باید کرد، و قیل: ان الانسان اذا حزبه امر عظیم مسح کفه بکفه و حولق. و رأوْا این رویت بمعنى علم است، اى علموا أنهمْ قدْ ضلوا بعبادة العجل. میگوید: چون موسى از میقات باز آمد، و ایشان را بر آن صفت دید، و خشم راند، و با ایشان سخن درشت گفت، ایشان از آن کرده پشیمان شدند، و بدانستند که از راه راستى بیفتادند، گفتند: لئنْ لمْ یرْحمْنا ربنا و یغْفرْ لنا حمزه و کسایى ترحمنا و تغفر لنا بتا خوانند، و ربنا بنصب بر معنى دعا، یعنى: یا ربنا. لنکونن من الْخاسرین بالعقوبة و فوت الثواب.


و لما رجع موسى‏ من الطور إلى‏ قوْمه غضْبان أسفا اى غضبان حزینا.


اسف غایت خشم است ایدر و آنجا که گفت: فلما آسفونا انْتقمْنا منْهمْ، و غایت اندوه است آنجا که گفت: «یا أسفى‏ على‏ یوسف». الآسف و الاسف و الاسیف یکى است.


قال بئْسما خلفْتمونی منْ بعْدی اى بئس ما نبتم عنى و قمتم مقامى بعد انطلاقى! أ عجلْتمْ اى ترکتم أمْر ربکمْ؟ و قیل تجاوزتم امر ربکم، و قیل: استبطأتم موعد ربکم. موسى چون بمیقات مى‏شد ایشان را وعده داد که تا چهل روز باز آیم. چون بیست روز برآمد سامرى گفت: بیست روز و بیست شب گذشت، این چهل باشد تمام، و ظن بردند که موسى خود نمانده است. پس چون موسى و از آمد گفت: ا عجلتم وعد ربکم الذى وعدنیه من الاربعین لیلة؟ زجاج گفت: عجلته اى سبقته. و ألْقى الْألْواح التى فیها التوراة غضبا على قومه حین عبدوا العجل.


عن سعید بن جبیر عن ابن عباس، قال: قال رسول الله (ص): «لیس الخبر کالمعاینة، اخبر الله موسى ان قومه قد ضلوا بعده فلم یلق الالواح، فلما عاینهم القاها فکسر منها ما تکسر»، و روى انه قال: «یرحم الله اخى موسى ما المخبر کالمعاین، لقد اخبر الله بفتنة فعرف ان ما اخبره ربه حق، و انه على ذلک لمتمسک بما فى یده، فرجع الى قومه و رآهم فغضب و کان شدید الغضب فألقى الالواح».


مفسران گفتند: تورات هفت سبع بود. چون موسى الواح بر زمین زد و بشکست، اثر مکتوب از آنکه بشکست ناپیدا شد. شش سبع از آن برداشتند، و بآسمان باز بردند، و یک سبع بماند، و کان فیما رفع تفصیل کل شى‏ء و فیما بقى الهدى و الرحمة. و روى عن ابن عباس، قال: اوتى رسول الله (ص) السبع و هى المثانى الطول، و اوتى موسى ستا فلما القى الالواح رفعت اثنتان و بقیت اربع.


قتاده گفت: انما القى الالواح لکثرة ما سمع من فضائل امة محمد (ص)، فألقى الالواح و قال: رب اجعلنى من امة محمد (ص). از بس که فضائل امت محمد شنید از حق جل جلاله، الواح بیفکند و گفت: خداوندا مرا از امت محمد کن، «و أخذ برأْس أخیه یجره إلیْه» اى اخذ بشعر رأسه و لحیته، تقول العرب: فلان حسن الرأس اى الشعر. جاى دیگر گفت: تأْخذْ بلحْیتی و لا برأْسی». هارون از موسى بسن مهتر بود بسه سال. بنى اسرائیل او را دوست‏تر داشتندى که لین الغضب بود.


خشم بسیار نراندى، و موسى گرم و تیز بود و بسیار خشم، چون باز آمد برادر را بخشم فرا خود کشید، موى گرفته، که چرا از پس من نیامدى و مرا از حال بنى اسرائیل و فعل ایشان خبر نکردى؟! همانست که جاى دیگر گفت: ما منعک إذْ رأیْتهمْ ضلوا ألا تتبعن أ فعصیْت أمْری؟! قال ابْن أم قراءت اهل کوفه ابن ام بکسر میم است و اصله ابن امى، فحذف یاء الاضافة لأن مبنى النداء على الحذف، و بقیت الکسرة فى المیم لتدل على الاضافة، کقوله تعالى: «یا عباد». باقى بفتح میم خوانند، یعنى: یا ابن اماه، فحذف الالف مقصورا على نیة الترخیم. چون بکسر خوانى، میگوید: اى پسر مادر من! و چون نصب خوانى: اى پسر مادرا! و هارون و موسى از یک مادر و یک پدر بودند، اما ذکر مادر کرد تنها، لیرققه علیه. گفته‏اند که: موسى حق مادر عظیم گزاردى، و دل وى نیکو نگه داشتى تا آن حد که هر گه خشمگین بودى، کسى نام مادر وى بردى از آن خشم ساکن شدى، و خوش گشتى، گفتى: مادر بهشت است، و در بهشت رنج و خشم نبود. هارون ازین جهت نام مادر برد بنزدیک وى در حال خشم.


إن الْقوْم اسْتضْعفونی اى: وجدونى ضعیفا لوحدتى، و کادوا یقْتلوننی اى هموا و قاربوا ان یقتلونى لانکارى علیهم، فلا تشْمتْ بی الْأعْداء شماتت نامى است شادى کردن را ببد کسى، و در خبر است: «نعوذ بک من شماتة الاعداء».


میگوید: دشمنان را بمن شادى مکن بدانکه مرا خوار کنى یا بزنى. و لا تجْعلْنی مع الْقوْم الظالمین الذین عبدوا العجل، و مرا با ایشان یکسان مکن که این جرم ایشان کرده‏اند نه من.


پس چون موسى عذر برادر دانست و بیگناهى وى، گفت: رب اغْفرْ لی ما صنعت بأخى، و قیل بالقاء الالواح، و لأخی حین لم یمنعهم و لم یلحق بى و أدْخلْنا فی رحْمتک انعم علینا بفضلک و أنْت أرْحم الراحمین ارحم بنا منا بأنفسنا و ارحم بنا من الأبوین.


إن الذین اتخذوا الْعجْل الها یعنى فى ایام موسى، سینالهمْ غضب منْ ربهمْ فى الآخرة و ذلة فی الْحیاة الدنْیا و هى ما امروا به من قتل انفسهم، فکان الأب یقتل ابنه و الابن اباه. عطیه گفت: سینالهم اى سینال اولادهم و هم الذین کانوا فى عهد.


النبی (ص)، غضب منْ ربهمْ فى الآخرة و فی الْحیاة الدنْیا و هى ما اصاب بنو قریظة و النضیر من القتل و الجلاء، و قیل الجزیة، و کذلک نجْزی الْمفْترین اى الکاذبین.


قال ابو قلابه: هى و الله جزاء کل مفتر الى یوم القیامة ان یذله الله عز و جل.


فضیل عیاض گفت: و کذلک نجْزی الْمفْترین اى المبتدعین. مالک بن انس گفت:


ما من مبتدع الا و تجد فوق رأسه ذلة، ثم قرأ: إن الذین اتخذوا الْعجْل سینالهمْ الایة. و الذین عملوا السیئات و هى الشرک ثم تابوا منْ بعْدها اى من بعد السیئات و آمنوا صدقوا انه لا اله غیره إن ربک منْ بعْدها اى من بعد التوبة لغفور رحیم.


و لما سکت یعنى سکن. زر و سیم را صامت خوانند از آنکه بى‏جانست، و لما سکت عنْ موسى الْغضب چون خاموش ایستاد از موسى خشم، یعنى بیارامید و خشم از وى باز شد، بسبب آنکه هارون عذر داد، و بنى اسرائیل از کفر توبه کردند آن تخته‏ها که بیفکنده بود برگرفت. شش سبع از وى برفته، و فی نسْختها اى و فیما نسخ منها، و قیل فیما بقى منها و لم یذهب: هدى و رحْمة. و قیل: اراد بها الالواح لانها نسخت من اللوح المحفوظ، و قیل: ان موسى لما القى الالواح تکسرت فنسخ منها نسخة اخرى فهى المراد. ابن عباس گفت: موسى چهل روز روزه داشت. چون الواح بیفکند و بشکست، چهل روز دیگر روزه داشت، تا آن با وى دادند در دو لوح بجاى آن شکسته. هدى و رحْمة اى هدى من الضلالة و رحمة من العذاب. للذین همْ لربهمْ یرْهبون یخشون فیعملون بها.